Another lemon tree

دل نوشته و داستان های کوچیکم

Another lemon tree

دل نوشته و داستان های کوچیکم

New feelings

ازش بدم میاد.. از این حس کج دار و مریض که داره ذره ذره خونم.رو میجوه از احساس کردنت تو رگهام اذیت میشم خیلی ..تو هنوز خیلی بچه ای خیلی ..نمیخوام هر لحظه دلم برات تنگ شه اما تازگی ها اینجوری شدم دلم برات تنگ میشه قلبم ضربانش بالا میره من کوچیکم و اسم گزاشتن برا این احساس زوده... اما ازت میترسم انقدر که دورم دیوار کشیدم تادوست نداشته باشم تو هم هی به دیوار اطرافم مشت میزنی که برداریش میدونی اخر چی میشه ؟وقتی منو بی دفاع دیدی ولم میکنی همیه ادم ها همینن اقایه.م.ح تو که هرشب بهم شب بخیر میگفتی الان کجایی از این که تصمیم گرفتم بهت پی ام ندم تا ببینم خودت کی پیدات میشه دارم میمیرم ..هرچند احتمالا یه جایی هستی که نت نداری اما دفعیه قبل تو این شرایط بهم اس ام اس دادی ..اصلا مهم نیست تو چیکار میکنی مهم اینه من داره کم کم ازت خوشم میاد و این احساسی که الان دارم رو دوست ندارم ..

پ.ن.:عشق یه جور خود ازاریه همین که الان خوابم نمیبره داره اذیتم میکنه..

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.